سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندرزها، صیقل جانها و جلای دل هایند . [امام علی علیه السلام]
شوفر
درباره



شوفر

وضعیت من در یاهـو
راننده تاکسی
گواهی نامه پایه دو رو در سن 18 سالگی گرفتم دقیقا از این روز رانندگی رو شروع کردم و 20 دی 89 کارت شهری رانندگی با تاکسی گردشی داخل شهری رو گرفتم. کلا از رانندگی خوشم نمیاد.شاید از هم سن هام کسی به اندازه ی من اینقدر رانندگی نکرده باشه ،اینجا داستان نمیگم رمان وداستان کوتاه و نوول و ضد رمان نمی نویسم،پس دنبال انواع رمان از نظر ساخت و موضوع و از نظر پلات و عناصر داستان و هسته ی داستان و جریان سیال ذهن و آن کارشناسی ها نباشید.....اینجا فقط و فقط یک وقایع الاتفاقیه ی روزانه ی یک راننده تاکسی هست.
پیوندها

اختلاس بــــــیــــــســـــت و پـــــــــــــنــــــج تومانی!
   ساعت حدودای نه و نیم صبح روز یکشنبه چهار تا در راه مانده ! را برداشتم تا به مقصد برسانم رسیدم به انتهای مسیر دیدم جل الخالق ! یک هیات بلند بالا شامل( سه نفر مامور اداره بازرگانی، دو نفر بازرس محترم تاکسی رانی و یک نفر مامور محترم راهنمایی و رانندگی به همراه یک عدد سرباز وظیفه) برای استقبال از بنده و مسافرین محترم حاظر شده اند و تقریبا خبردار ایستاده اند و واقعا شبیه این بود که اومدن به پیشوازمون و دقیقا همه شون هم نظر به چب داشتند! عین دسته های نظامی! تو این لحظه احساس کردم نکنه من هم چرخ جلو نداشتم و مسافرها رو سالم رسوندم و اینها برای تبریک اومده اند برای استقبال !مثل همون خلبان ایرانی که بدون چرخ جلو هواپیما رو نشوند.
تو این فکر و خیال کرایه ها رو گرفتم و مسافرین پیاده شدند دیدم اه انگار مسافرام ادمهای مهمی بودن و کسی تحویلم نگرفت، با دنده یک حرکت کردم دیدم یکی از اقایون دست بلند کرد و گفت نگه دار من هم عینک افتابی را از روی ادب در اوردم ببینم چکار دارند اقا از سمت شاگرد اومد گفت: چقدر گرفتی؟ این رو که گفت منو شناخت گفت: اه اقای فلانی مسافرکشی هم میکنید؟ آشنا بود میخواستم بگم پ نه پ قبل از ظهرها مسافر کشی میکنم بعد از ظهر ها میرم مجلس قانون تصویب کنم! گفت چقدر گرفتی گفتم: 200 تومان گفت: باشه برو من هم تشکر کردم میخواستم حرکت کنم اقا پلیسه از سمت شوفر شیشه رو زد شیشه رو آوردم پایین گفت سلام لطف کنید مدارک رو بدید، مدارک رو دادم دیدم میخواهد جریمه بنویسه با خنده گفتم آقا میخواهید اعمال قانون کنید؟(مثل همون کنترل نامحسوس که هی میگن اعمال قانون) گفت: چرا کمربندت رو نبستی؟ این آقا پلیس ها هم گاهی وقت ها یه حرفهایی میزنند ادم مجبور میشه یه دروغی ببافه؟ اخه یعنی چی چرا کمربند رو نبستم باید میگفت چون کمربند رو نبستی اعمال قانون میکنم ولی چون پرسید من هم جواب سوال رو با شوخی مخلوط با یه کمی دروخ دادم گفتم الان درش آوردم، یه سوالی باید میپرسید مثل آقای قبلی تا من هم جواب درست میدادم نه این که مجبور بشم یه چیز دیگه بگم.
   خلاصه ممنونم از آقا پلیسه که زیاد جریمه نکرد و دو هزارتومان جریمه ام کرد و فقط تاکسی رانی مونده بود که چیزی نگفت و فقط نگاهم کرد اون روز رو تقریبا بیست و پنج هزارتومان درامد داشتم جدای از پول گاز که دوبار زدم و چهل و دو هزار تومان هم جریمه شدم به خاطر کشف اختلاس 25 تومانی!
   اخرش تازه متوجه شدم که آن دسته ی نظامی خبردار همان هیات کشف اختلاس بودند که گریبان من را در بد جایی هم گرفتند
از اولش با این کرایه 175 تومانی مشکل داشتیم و امروز بایکی سرو کله بزن فردا با یکی دیگه بحث کن با این با اون ، بلاخره افت این کرایه ی چپ اندر قیچی دامنگیرم شد همه جا هم میگن چرا راننده تاکسی ها دربستی میرن!
خیلی وقت ها به خاطر مردم دربستی نمیریم اما اگه امروز همون دربستی را سوار میکردم و می اوردم ازش یه پول کلی مثلا 1000 تومان میگرفتم و مشکلی هم پیش نمیاومد
   اخه مسافر دربستی چند تا ویژگی داره : در طول مسیر فقط یه بار در باز میشه و یه بار بسته میشه ، دنبال مسافر نیستی که ماشینت پر بشه ، مواظب نیستی که مسافر به ماشین صدمه بزنه، مواظب نیستی که هر آن ممکنه مسافر بگه اقا نگه دارید، وزن یک نفر مسافر کجا و چهار مسافر کجا ، پول کلی یک مسافر کجا و پول خرد چندین مسافر کجا و خیلی مشکلات دیگه.

کمی تا قسمتی سیاسی از نگاه یک راننده تاکسی!
   اینروزها امریکا با صهیونیستهای کم عقل دوباره یه مسخره بازی جدید راه انداخته و از ترور سردار سلیمانی و حمله به ایران حرف میزنند من به عنوان یک راننده تاکسی ایرانی میخواستم افشاگری کنم به مسئولین امریکایی که خواب حمله به ایران را هم از سرشان بیرون کنند چون من هر روز دهها سردار سلیمانی مسافرم هستند شما میخواهید کدام سردار سلیمانی را بکشید حرفی بزنید تا ما راننده تاکسی ها کم بخندیم خودم هم هیچ کم ندارم از این سردار سلیمانی ها چون راننده شون هستم و خوب می شناسم شون.
   هشدار میدم به شما امریکایی ها و صهیونیستها اگه یه روزی در راه بمونید سوارتون نمیکنم ها.... گفته باشم! میمونید زمین می میرید ها من از اون راننده ها نیستم که به خاطر یه کم پول بیشتر به هر دربستی تن بدم.
امروز عید غدیر هم بود یکمی خیابونها شلوغ هستش.تبریک میگم عید غدیر را به مولا دوستان جهان.



نوشته شده توسط راننده تاکسی 90/8/24:: 7:0 عصر     |     () نظر