سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر دانشجوست که نفسش را به جستجوی دانش عادت دهد و از فرا گرفتن آن ملول نگردد و آنچه را فرا گرفته بسیار نشمارد . [امام علی علیه السلام]
شوفر
درباره



شوفر

وضعیت من در یاهـو
راننده تاکسی
گواهی نامه پایه دو رو در سن 18 سالگی گرفتم دقیقا از این روز رانندگی رو شروع کردم و 20 دی 89 کارت شهری رانندگی با تاکسی گردشی داخل شهری رو گرفتم. کلا از رانندگی خوشم نمیاد.شاید از هم سن هام کسی به اندازه ی من اینقدر رانندگی نکرده باشه ،اینجا داستان نمیگم رمان وداستان کوتاه و نوول و ضد رمان نمی نویسم،پس دنبال انواع رمان از نظر ساخت و موضوع و از نظر پلات و عناصر داستان و هسته ی داستان و جریان سیال ذهن و آن کارشناسی ها نباشید.....اینجا فقط و فقط یک وقایع الاتفاقیه ی روزانه ی یک راننده تاکسی هست.
پیوندها

اولین مسافر اشاره کرد من هم جلوش نگه داشتم یه دفعه روش روش رو برگردوند
من هم متعجب حرکت کردم گفتم خدا رو شکر این هم از دشت اولمون...رفتم
بعد چند ساعت یه مسافر خانم رو رسوندم مقصد کرایه رو داد من هم بقیه اش رو آماده میکردم بدم دیدم خانم داره میره صدا کردم و اون اومد بعد درست نصف پولی که داده بود رو پسش دادم در حالی که خودش به همه ی پولی که داده بود راضی بود اما ما هم حساب و کتاب و خدایی و وجدانی داریم دیگه اینطوری ها که نیست هرچی گرفتیم بگیم خدابده برکت و صداش رو هم درنیاریم...
چند ساعت دیگه یه اقای کفتر بازی رو سوار کردم اونطوری که میگفت امروز روز خوبی بود براش بالای یک میلیون تومان کفتر فروخته بود به سه تا جوان که از تهران اومده بودند برای همین خیلی خوشحال بود و دربستی رفتیم به مقصد که رسیدیم دوباره همان جریان قبلی یه مبلغی رو داد و من میخواستم درست نصف پولی رو که داده بود رو برگردونم چون کرایه درست نصف پولی بود که داده بود اما هرچه کردم گفت اقا من راضی هستم شما بفرما....من هم تشکر کردم و حرکت کردم.
.....
هوا تاریک شده نیم ساعت مونده تا شیفت روزانه تمام بشه یم جوان معتاد که سر و وضع مناسبی داشت با یه کاپشن قرمز و صورتش رو گرفته بود با شالگردن سوار شد گفت دربستی بریم...دو سه جا بردمش کمی خرید کرد و اومد به من گفت اقا پول همراهم م دارم میبشه 6000 هزار تومان بدید وسایل رو بگیرم و از خودپرداز میگیرم و میدهم...گفتم مشکلی نیست بفرمایید....پول رو دادم طرف رفت و اومد و تو راه دو تا نون گرفت و از یه مغازه هم یه چیزی گرفت که ندیدم و گفت بریم خونه...رفتم جلوی کوچه گفت منتظر باش وسایل رو بزارم خونه بیام...بعد رفت و دیگه نیومد و هم کرایه رو نداد و هم پولهام رو برد و اخر شبی با خستگی روزانه و اعصاب خراب تو خیابون سرگردان شدم.
نکته: قیافه ی طرف تو ذهنم موند با پلیس مشورت کردم گفت اگر دیدی قبل هر اقدامی پلیس رو در جریان بزار.
نکته: من اونقدر زرنگ هستم که مانع دزدیدن پولم و کرایه ام بشم فقط نکته ای که وجود داره این هست که با رانندگان با سابقه قبل از اینها که صحبت کرده ام گفته اند که زیاد به اینگونه افراد گیر ندهم و بهترین کار پیشگیری هست و الا چیزی جز ضرر نصیبمان نمیشه فوقش از من همین ده هزار تومان میره ولی اگر اقدامی بکنم ممکنه باخطرهای جدیتر و جبران ناپذیری روبرو بشم..که البته حرف کاملا منطقی هست متاسفانه سازمان تاکسی رانی اصلا قانونی در مورد شکایت راننده از مسافر تا اونجایی که من اصلاع دارم حداقلش تو کشور ما نداره.
همینطوری سرگردان داشتم می اومدم به خونه دوباره همون اقای کفتر بازه رو دربستی سوار کردم و رسوندم مقصد،کلی هم خرید کرده بود امروز روز خوبی بود براش دوباره اخر سر کرایه رو اضافه داد اما چون شیفت شب شروع شده بود و تو شیفت شب نصف کرایه ی روزانه میاد رو کرایه اصلی زیاد اضافه نداد من هم گفتم چون امروز کرایه رو کمی اضافه دادید باید اینبار بقیه ی پول رو بگیرید و ایشون هم با کمی تعارف قبول کردند.
باز هم خدا رو شکر...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط راننده تاکسی 89/11/5:: 12:23 صبح     |     () نظر