مسافرم 500 تومانی میده میگم پول خرد ندارید؟
میگه: 500 تومان پول خرده دیگه! یکی نیست بهش بگه خب اگه پول خرده دیگه منتظر چی هستی بفرما برو دیگه!یا مثلابه مسافر میگم ببخشید عذر میخواهم میشه این پول رو عوضش کنید تو جواب میگن:
والا اینو الان همکارتون داد به من! خب یکی نیست بهشون بگه خب من راننده تاکسی چکار کنم؟ می دیدی خرابه پسش بده یا بیگیر بنداز تو صندوق، آخه یه بار به مسافرم گفتم پول رو عوض کنه پرت کرد خیابون گفتم حداقل بندازش تو صندوق؟
گفت: نه، شب هم بود تو ذهنم نگهش داشتم رفتم مسافرها رو رسوندم دوباره مسافر برداشتم و برگشتم اول مسیر و جای اون پول تو ذهنم بود پیاده شدم رفتم و پول رو برداشتم و تا مسافرم پر بشه دو تا چسب ازش کندم و یه چسب مناسب بهش زدم و خرجش کردم چون میدونستم مال کی هست و خودش نمیخواست....ما اینیم دیگه!!!
دیروز از صبح ساعت 9 رفتم بیرون و ظهر حدود نیم ساعت خونه بودم و دوباره رفتم بیرون و ادامه کار تا ساعت 19 که برگشتم خونه و جمعا دوبار گاز زدم که تقریبا پنج هزارتومان شد و بعد هم 32 هزار تومان هم آوردم خونه
این از درآمد این روزم.
از ایستگاه یه مسیری که کرایه اش 150 تومان بود چهار نفر مسافر برداشتم و آقای پیر مردی که کت و شلوار قهوه ای رنگ با کلاه لبه دار داشت و جلو نشسته بود گفت:
پسرم فلان جا پیاده میشم(منظورش تقریبا نصف اون مسیربود) یه صد تومانی دارم و یه دو هزار تومانی؟ 100 تومان رو میخواهی یا از دوهزار تومان کم میکنی؟
گفتم پدر جان ببخشید از دو هزار تومانی کم میکنم
تازه حرکت کرده بودم که گفت زود باش عچله دارم من هم تازه یه هزار تومانی در آورده بودم گفتم چشم
رسیدم به محلی که اقا میخواست پیاده بشه قبل پیاده شدن کرایه رو 1850 تومان دادم بهش پنجاه تومانی رو هم سعی کردم سکه نباشه چون ما راننده تاکسی ها میدونیم که افراد مسن فوری سکه ها رو گم میکنند همه اش اسکناس بود در رو باز کرد و نگاهی کرد به پول که گرفته بود دست چپش گفت: اخه چطوری این پولها رو میخورید حرامه که! واسه این یه ذره مسیر 200 تومان کم میکنند؟ گفت و پیاده شد!
تا پیاده بشه گفتم اشکالی نداره پدر جان ما عادت کردیم(هرچند تو دلم خیلی ناراحت بودم به جوابی که میدم)
بعد رو کردم به مسافرهای عقبی گفتم بد بختی ما رو می بینید؟ کل کرایه 150 تومنه اقا از اول مسیر میخواست 50 تومنش رو کم کنه و اینم موقع پیاده شدن که هم تهمت حرام خوری زد هم تهمت گرانفروشی و هم تهمت دزدی اقا پولش رو نشمرده میگه دویست تومان کم کردم!
تو یه مسر دیگه بودم که کرایه اش 175 تومان بود مسیری بود که منزل خودمون اون ورها بودچهار مسافر سوار کردم یکی از همکار ها بود یکی از همکلاسی های قدیمی و یکی کارمند بانک ملت بود و میشناختمش و یکی غریبه بود
همکلاسی پیاده شد و کرایه رو نگرفتم موقعی که ایشون پیاده میشد کارمند بانک هم پیاده شد و دویست تومان داد و دیدم ایستاده(مشخص بود که حساب کتابش خیلی دقیقه یا از بعد دیگه میشه گفت خیلی خسیسه) دیدم منتظر ایستاده اصولا ما راننده تاکسی ها چون با مشکل 25 تومانی شدیدا روبرو هستیم من یه فکری در این باب کرده ام اون هم این که هر از گاهی 25 تومانی پیدا میشه ولی اون رو به هر مسافری نمیدم سعی میکنم به مسافر هایی بدم که غریبه اند یا واقعا از ضاهرشون مشخصه نیازمند هستند یا گاهی وقت ها پیش میاد خانواده برای بچه کرایه ی دقیق مسیر رو میده ولی یکی به جای بقیه پولش پولی میده که به هیچ دردی نمیخوره و اگه اون 25 تومانی رو داشته باشه مشکلش حل میشه و از این گونه مسایل که سعی میکنم همیشه چند تا 25 تومانی ذخیره داشته باشم یه گوشه ای تا اونها رو دست خالی نفرستم...
دیدم این اقای کارمند بانک از اون عده مسافر هاست که اگه اون 25 تومانی رو ندم برام مشکل ساز خواهد شد یا شکایت از مراحل قانونی یا فوقش درگیری لفظی...اینجا بود که اون 25 تومانی ناقابل معجزه گر و نجات بخش به دادم رسید و از محل ذخیره ی اضطراری دادم بهش و مشکل به راحتی حل شد... اخه من موندم اون بالا هم گفتم اگه خودم رو اونطوری بکشم روزی 30 هزار تومان درمیارم و در حالت عادی 25 هزار تومان درامد دارم فعلا!
نمیدونم اصلا گیریم که حساب کتاب اون آقای کارمند بانک ملت دقیق هستش نمیدونم چرا مردم چشمشون به دنبالش میمونه من خودم با این در آمد شده از مسافر کرایه نگرفتم شده بحث دویست تومان 500 تومان رو در شرایط لازم پیش نکشیدم ولی مردم خدا گاهی چشمشون دنبال اون پول خرد هاست و آدم اذیت میشه من که سعی میکنم داشته باشم 25 تومن رو برگردونم اصلا این همیشه پیش نمیاد که من از همه 25 تومان اضافه بگیرم تا شب مبلغ قابل توجهی بشه! این 25 تومن همیشه درد سر شده برامون اصلا یه عده ای هستند که به جای 175 تومان هنوز که هنوز است 150 تومان میدهند و ما هیچ وقت صحبت اون 25 تومان رو نمیکنیم چون از نظر حقوقی میتونم بگم فعلا تو کشور ما چنین قانونی نیست که از خدمات دهنده حمایت کنه
یه روز رفتم تاکسی رانی گفتم اقا اگه مسافر کرایه رو کم بده چکار کنیم ؟ گفتند اون حق شماست و باید بگیرید گفتم دیگه چی گفتند هیچ!
اما از طرف دیگه یه مسیری بود گرایه اش 125 تومان که با کرایه ی شبانه میشد 187.5 تومان از تاکسی رانی پرسیدم خب اقا این کرایه رو چطوری بگیریم که وقتی مردم به شما شکایت کردند یا به 124 شکایت کردند جوابو باشیم؟
جواب منطقی تر بود گفتند که ما نمیدونیم مسافر باید راضی باشد! ببینید مسافر را چطور راضی میکنید،یعنی از اون روی صحبتشون این نتیجه رو تونستم بگیرم که درسته ما به شما ارادت داریم درسته ما با شما هر روز در ارتباطیم و به نوعی همکاریم اما اگه مسافر شکایت کنه حق رو به اون میدیم.حالا خود دانید!...این میشه دیگه؟!
قبلا گفتم پوستر ترمزم خراب شده بود یه سال هم نشده بود که 70 هزار تومان خرجش کرده بودم ، از شانس خوبم دیگه قطعاتش هم به بازار اومده بود یه قطعه اش رو گرفتم و جمعه 35 هزار تومان خرجش کردم.
شغل دوم ما رانندگان تاکسی سیاسی است بگذارید کمی هم سیاسی بازی کنم
اصولا اختلاص اختلاص است جه 30000000000 و چه 25 تومان که حق مردم خداست!(صفرها رو نشمرید چون هیمنجوری نوشتم ما عقلمون نمیکشه این عدد رو بخونیم چه برسه خرجش کنیم)
کلمات کلیدی:
همیشه از گذشته گفتم و از فعل های ماضی استفاده کردم ولی این باز از آینده خواهم گفت.
یه راننده تاکسی شب که میخواهد بخوابه فکر میکنه که میخواهد فردا چکار کنه،من هم که به چنین کارهایی عادت کرده ام از آینده نگیری یک راننده تاکسی میگم
من پیش بینی میکنم فردا 31 شهریور استثناعا امسال یکی از بهترین روزهای یک راننده تاکسی خواهد بود
طبق معمول هر ساله فردا قراره ساعت ها جابجا بشه و این تغییر ساعت ها همیشه باعث شده یه عده اول صبح دچار اشتباه یا عدم اگاهی از تغییر ساعت روبرو بشن و از کار رو زندگی جا بمونند و دست به دامان راننده های تاکسی که عموما اول صبحی دربستی خواهد بود بشوند
بعد یک عده هم هستند که دیده شده حتی تا یک هفته ی بعد هم همچنان با تغییر ساعت مشکل دارند و اینها هم مسافرین دربستی محترم و عزیز هستند!
از قرار دیگر فردا 31 شهریور روز ارتش میباشد و از اول صبح ساعت 6 تا 11 دو تا از مسیرهای تاکسی بسته خواهد شد و حجم ترایکی این مسیرها به مسیرهای دیگر روانه میشود و باعث میشه خیلی از تاکسی ها به این منطقه وارد نشوند و در کل دوباره هم مسافر در این مسیر طبیعتا زیاد خواهد بود و هم دربستی مناسب خواهد بود.
مسعله ی بعد این که فردا به مناسبت بازگشایی تعدادی از مدارس و یا آماده نمودن پدر مادر ها برای فرستادن فرزندان در روزهای بعد به مدارس مجددا رفت و آمادها به مرکز شهر و مراکز خرید زیاد باشد و یقینا مسافر زیاد خواهد بود
مسعله ی اخر این که فردا پنج شنبه هست وعده ای در مسیرهای مزار شهدا تردد خواهند کرد و عده ای به گلزار مومنین خواهند رفت و یا بین مزار شهدا و گلزار مومنین تردد خواهند کرد که باز هم مسافر زیاد خواهد بود و هم دربستی بین این دو مسیر یا از این دومسیر به نقاط مختلف شهر زیاد خواهد بود
اینجا زیاد از دربستی گفتم چون طبق استدلالها و تجربه های گذشته فردا همینجوری خواهد گذشت البته اگه ماشین خراب نشه و یکی به ما نزنه و ما هم به یکی نزنیم و یکی متولد نشه و نمیره روال همینی هست گه گفتم البته اگر خدا بخواهد!
کلمات کلیدی: مسافر، راننده تاکسی، شوفر، راننده، روز ارتش، بازگشایی مدارس، تغییر ساعت
از وقتی یارانه ها هدفمند شد تا دو هفته پیش کرایه ها هیچ تغییری نکرده بود ولی دو هفته پیش اومدن و نرخ جدید رو اعلام کردند
اغلب مسیرها 150 تومان بود که شد 175 تومان یعنی خیلی خوش به حالمان شده!
25 تومنی هم که نداریم پس 200 تومان میگیریم و راضی هم هستیم متاسفانه!
جالب اینجاست که یک گونی هم 25 تومانی بزاری پشت ماشین که خیلی وقت ها من خودم این کار رو میکنم،مردم خدا به خودشون زحمت در آوردن پول خرد را نمیدهند و همیشه عادت دارند هزارتومانی دربیارن و گاهی وقت ها هم ده هزارتومانی!فکر میکنندراننده تاکسی کارخانه تولید پول خرده و همیشه هم توقع دارند 25 تومانشون رو برگردونیم در حالی که اگه از یه هفته پیش هم بخواهند میتونند برنامه ریزی کنند که من میخواهم سوار تاکسی بشم و این پول خرد ها رو میزارم کنار تا هم خودم راضی باشم و هم راننده بعضی مسافرها میتونند این کار رو بکنند ولی نمیکنند و در عوض انتظار دارند من از ناکجا 25 تومانی پیداکنم بدم که پیدا نمیشه و ایشون هم حلال نمیکنه!
دیروز یه اقایی گفت: اقا دویست تومان دادم؟ منظورش این بود که 25 تومان برگردونم، ولی نداشتم! ناراضی رفت، میدونم که هم ایشون و هم دیگران فکر میکنند من با این 25 تومانی ها میلیونر میشم، در حالی که نمیدونند همین دیروز سه نفر خانم سوار کردم که مشخص بود از خانواده هایی هستند که سطح اقتصادی پایین دارند کرایه رو دادن به من که یه صد تومانی بود و بقیه اش سکه بود و من نشمردم چون در طول مسیر سه نفری داشتند پول کرایه رو حساب میکردند، فهمیدم که حتما کرایه رو دقیق حساب کردن، اخه خودم هم نمیخواستم بشمرم چون هرچه که بود پول خرد بود بعد این که پیاده شدن دیدم کرایه رو به حساب نرخ قبلی دادن.هرچند بیش از دوهفته است که کرایه ها تغییر کرده ولی من مثل بعصی از مسافر ها ناراحت نبودم چون این اولین و آخرین اتفاق نیست که!
همین دیروز دو نفر اقا دوباره پیاده شدن و نگفتند دو نفر هستند و من هم کرایه ی یه نفر رو کم کردم بعد که حرکت کردم متوجه شدم اینها با هم بودند و کرایه ی یکی رو حساب نکردم اون اقا هم پولش رو دید ولی به روش نیاورد چون اصولا باید یه صد وپنجاه تومانی میگرفت نه 325 تومانی! ولی گرفت.
یا این روزها خیلی پیش می افته سه نفر سوار میشن و 500 تومان میدن ولی باید 525 تومان بدهند ...ما زیاد نمیگیریم ولی مردم متاسفانه فکر میکنند رانده ها با 25 تومان دارند اختلاس میکنند! کاش همه میدانستند دیگه 25 تومانها ارزش این حرفها رو نداره!هرچند برای من راننده تاکسی هر 25 تومان ارزشمنده چون واقعا با سختی جمع میشن تا شب یه چیزی در بیاد و ببرم خونه.
کاش مردم میدونستند هیچ راننده تاکسی هیچ وقت دیده نشده که صاحب ثروت آنچنانی بشه،منظورم از آنچنانی کارخونه وبرج نیست ها منظورم اینه که کم راننده تاکسی است که خونه مال خودش باشه و ماشین مال خودش باشه و تو حسابش یه چیزی باشه برای اینده ی بچه ها و مهمتر از همه قست و وام هم نداشته باشه...منظور اینه.
خوش به حال من شش ماه پیش یه پوستر ترمز خریدم 70 هزار تومان دوباره الان خراب شده. باید یکی دیگه تهیه کنم
بزارید کمی هم سیاسی بحرفم
مدتی است که بیداری اسلامی مسعله ی روز شده من به عنوان راننده تاکسی ارزو دارم یه روزی بشه خواب اسلامی هم راه بیافته یعنی مردم اونقدر تو ارامش باشند که بتونند بدون دغدغه زیر پرچم امام زمانشون با ارامش بخوابند...اینم خوبه ها.
خدایا شکرت...
کلمات کلیدی: تاکسی، راننده تاکسی، شوفر، بیداری اسلامی، خواب اسلامی
امروز چهار اتفاق برام پیش اومد اولی پلیس راهنمایی بود که امروز بیشتر از معمول راهنمایی میکرد و دوم نمیدونم چرا امروز سرعت رفت و آماد کمی بالا رفته بود و این کمی اذیت میکردو سوم خراب شدن یکی از جایگاههای سوخت بود که ترافیک اون جایگاه رو جایگاههای دیگه تحمیل شده بود و نکته ای که هست اینه که ما رانندگان تاکسی تو اون جایگاه نازل مخصوص داشتیم...و زیاد تو نوبت نمی ایستادیم که ایندفعه دوبار ایستادم و هر بار حدود نیم ساعت تو صف بودم و مسعله ی بعدی این بود که کمی پول خرد کم آوردم و کرایه ها رو کمتر از نرخ حساب کردم تا بدهکار خلق خدا نباشم و مسعله ی آخر این که اخر سرویس بود داشتم میاومدم خونه یک دفعه فیوز همه ی چراغها پرید و من نتونستم فیوز جدید پیدا کنم از ماشین... چون میدونستم دارم ولی اصلا نتونستم پیدا کنم بعد همونطور با چراغ خاموش اومدم خونه و فیوض رو عوض کردم.....البته این اتفاق نزدیک خونه افتاد و الا بدون چراغ حرکت کردن کار خطرناکی هست.
با همه ی خوبی ها و بدی ها...امروز هم سپری شد خدا یا شکرت
کلمات کلیدی:
چند روز پیش یک عدد پاچه ی تر و تمیز گاو مونده بود تو ماشین و من آورده بودمش خونه ولی سه روز بود که از صاحبش خبری نبود
دیروز عصر همون آقای کفتر باز رو سوار کردم و دربستی رفتیم بین راه گفت که پسر خوب اون روز نتونستم پیدات کنم ها یه پاچه ی خوب خریده بودم که مانده بود تو ماشینت
من که تازه فهمیده بودم که اون پاچه مال کی بود لبهام پر خنده شده بود و نمیتونستم جوابی بدم و فقط لبخند میزدم.
بعد دقایقی گفتم که اقا من خیلی گشتم تا صاحب اون پاچه رو پیدا کنم ولی اصلا متوجه نبودم که مال شماست اون اقا هم که دید من همون دقایق قبول کردم و به قولی بالا نکشیدم گفت که من اصلا اون رو هم نمیخواهم فقط میخواستم مطمعن باشم که تو ماشین شما مانده...گفتم اخه جریان یه جور دیگه است....اصولا ما هرچیزی که پیدا میکنیم تحویل میدهیم به تاکسی رانی اما برخی وسایل مثل فاسد شدنی و یا گوشی تلفن همراه رو نمیدهیم چون فاسد شدنی بدهیم یا ندهیم خراب میشه و گوشی هم بلاخره زنگ میزنه و ما پس میدهیم...اصولا ما وسایل فاسد شدنی رو خودمون در اکثر مواقع تا جایی که امکان داره نگه میداریم و اگر صاحبش پیدا نشد مبلغ اون جنس رو می اندازیم به صندوق صدقات...اینبار هم ما اون پاچه رو میل فرمودیم...اقا هم گفت اشکالی نداره چه بهتر نوش جان و گفت که اه جریان اون پاچه هم یه جور دیگه بود....دو بار اون پاچه رو دوستان خواستند از من دزدکی بگیرند و من متوجه شدم و پس گرفتم ..حالا هم قسمت شما بوده ...من گفتم باید پولش رو بدم شما چند خریدی ولی اون اقا قبول نکرد...خلاصه زیاد گفتم و بلاخره یه پولی رو دادم دستش و اون هم باز موقع پیاده شدن برای مسیرش که 600 تومان بود 1000 تومان داد....
اما امروز همه چی طبق معمول پیش میرفت...تو یک مسیری داخل میدان نگه داشته بودم که نمیدونم پلیس راهنمایی از کجا پیداش شد..چند نفر هم از همکارها کنار من بودند...همه در جا با ماشینشون زود در رفتند چون میدونم که مدارکشان ناقص بود ولی من اروم آروم خواستم حرکت کنم اقای پلیس اشاره کرد که پیاده شم و مدارک رو ببرم پیشش...رفتم کارت شهری که مثل دفترچه ی جیبی 20 برگ هست دادم و کنارش گواهی نامه رو دادم نکته اینجاست که اون من خودروی شخصی هم دارم تمام مدارک اون ماشین رو با گواهینامه در یک دفترچه قرار دادم....میخواستم فقط گواهینامه رو نشون بدم...یکی هم نبود بهم بگه اخه کسی که کارت شهری داره حتما گواهینامه داره دیگه ....حالا چرا گواهینامه رو نشون میدم....به جاش من باید مدارک دیگر تاکسی رو نشون میدادم منتظر موندم تا اقا پلیس ببینم چی میگه و دیگه چی میخواهد دیدم که گفت یک ساعت بعد میایی و از فلان باجه مدارکت رو همراه برگ جریمه میگیری...دیدم که عجله داره چون انگار یه ماشینی رو میخواست نگه داره....حتی نگذاشت من حرفم رو بزنم و رفت....چند روز دیگه چون باید به مسافرتی میرفتم ترسیدم و گفتم نکنه نتونم مدارک رو بگیرم واز مسافرت بمونم برای همین خیلی زود تر از یک ساعت رفتم و منتظر موندم....بعد دو دقیقه دیدم که اقای پلیس اومد و هنوز مدارک تو ماشین بود....مدارک رو داد و گفت که دیگه تخلف نکن...قبل اون من خودم رو آماده کده بودم که اگه بگه اینها مدارک تاکسی نیست اول مدارک تاکسی رو بدم و بعد بگم که شما زیاد عجله کردید و فرصت ندادید من مدارک تاکسی رو بدم...خلاصه اون نگفت و من هم صداش رو در نیاوردم...تشکر کردم و اومدم...فکر میکردم جریمه نکرده...بین راه مدارک رو چک میکردم دیدم 4000تومان جریمه نوشته و گذاشته لای مدارک....ناراحت گذاشتم جیبم و اومدم شب که به خونه رسیدم جریان رو داشتم تعریف میکردم یاد یه چیز افتادم...اون هم این که/....
اقا پلیس محترم این جریمه رو با چه مشخصاتی نوشته....تو کارت شهری که شماره پلاک ماشین نبود و مدارک هم که برای ماشین شخصی خودم بود!؟برگ جریمه رو با عجله باز کردم دیدم بله....اصلا یک برگ جریمه ای نوشته اند که واقعا عجیب بود تصور کنید شماره پلاک خودروی شخصی ام ( ایران11 222 الف 22 ) هست و شماره پلاک تاکسی هم ( ایران 22 111 ب11 ) هست حالا جریمه ای که نوشته شده اینطوری در اومده( ایران22 222 الف 22 ) یعنی یک ترکیبی از هر دو شماره پلاک...حالا چرا اینطوری شده...واقعا باید تعجب کرد....شاید قصد داشتند منو جریمه نکنند..اگه اینطوری هست که دستشان درد نکنه...شاید هم عجله نوشتند متوجه نشده اند...در هر صورت این جریمه شامل من نشد و امکان هم نداره برای کی دیگه بیافته چون چنین پلاکی اصلا وجود نداره تا این زمان...فقط ممکنه چند سال بعد درست کنند و اگر اینطوری بشه..دیگه اون جریمه هم خود به خود بی اعتبار میشه. همین
این هم از کار امروز ما
خدا رو شکر..
کلمات کلیدی:
در حالت کلی جریان امروز از این قرار بود تاکسی زیاد مسافر کم.
خیلی عادی کار کردم بین ساعت 11 تا 12 ظهر رسید چهار مسافر داشتم میخواستم از یه میدان رد بشم که پلیس راهنمایی جلوم رو گرفت و گفت نگه دار..نگه داشتم فکر میکردم با من کار داره...بعد دیدم همه رو نگه داشت...اقا چی شده چی نشده...دیدیم که تنی چند از مسعولین که نیازی به اسم بردن و بحث دیگر نیست میخواستند با پای پیاده از یک ساختمان در این طرف خیابون به محل دیگه در اون طرف خیابون برند اولین بار بود چنین چیزی می دیدم.....یعنی در هیچ جا ندیده بودم....خیابون رو ببندیم و ماشینها پشت سر هم ترافیک چند ده متری یا صد متری درست کنند که اخرش چی بشه...اخرش این که یک عده میخواهند از خیابان عبور کنند...انتقاد من از مسعولین نیست چرا که تاجایی که اطلاع دارم و دیده ام به اندازه ی کل تاریخ شهرما و به اندازه ی کل دولت های 7 و قبلی کار کرده اند همین شهر دار ما اونقدر کار کرده که من یک بار هم با رادیو تماس گرفتم و از این که ایشان اینقدر فعالیت دارند تشکر کردم نکته اینجاست که برنامه ریز اون مراسمها و اطرافیان این مسعولین حتی از نظر امنیتی هم میتوانستند کار خیلی بهتر از این را بکنند مثلا همه را با یک اتوبوس انتقال دهند... خلاصه شانس اوردم که اولین نفر بودم و زود از اون ترافیک خلاص شدم... بهتره که از این کارها نکنند
کار رو خیلی عادی ادامه دادم تا ساعت 20.40دقیقه همه چی اروم بود رفتم تو یک ایستگاهی نگه داشتم و پیاده شدم تا مسافر صدا کنم و برم آخرین سرویس رو هم میزدم... متاسفانه چون تو اون مسیر رانندگان شخصی حظور داشتند یکم بیشتر از روزهای دیگه جر و بحث شد ولی آخرش مسافرها که همه نشستند من حرکت کردم و اومدم....
اصلا نمی خواهم مانع کسب اونها بشوم...اما اکثر ایشان اونقدر بی ادب هستند که فکر میکنند با این کارها میشه اونجا حسابی باز کرد و یا این که قانونی اونجا درست کرد.
با این کارها نمیشه به جایی رسید این فقط خداست که روزی رسان است
خدا رو شکر.
کلمات کلیدی: