سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر شیطانها برگرد دلهای فرزندان آدم نمی چرخیدند، آنها به ملکوت نظر می کردند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
شوفر
درباره



شوفر

وضعیت من در یاهـو
راننده تاکسی
گواهی نامه پایه دو رو در سن 18 سالگی گرفتم دقیقا از این روز رانندگی رو شروع کردم و 20 دی 89 کارت شهری رانندگی با تاکسی گردشی داخل شهری رو گرفتم. کلا از رانندگی خوشم نمیاد.شاید از هم سن هام کسی به اندازه ی من اینقدر رانندگی نکرده باشه ،اینجا داستان نمیگم رمان وداستان کوتاه و نوول و ضد رمان نمی نویسم،پس دنبال انواع رمان از نظر ساخت و موضوع و از نظر پلات و عناصر داستان و هسته ی داستان و جریان سیال ذهن و آن کارشناسی ها نباشید.....اینجا فقط و فقط یک وقایع الاتفاقیه ی روزانه ی یک راننده تاکسی هست.
پیوندها

موضوع اول: روزی حدود 100 تا 150 نفر مسافر جابجا میکنیم یکی از بستگانش تازه فوت کرده نشسته تو ماشین، یکی از بستگانش مریضه میره بیمارستان یا از بیمارستان داره میره خونه، یکی از ازمون قبول شده و یکی میره ازمون بده، یا یکی هم مثل دیروز برای اولین بار تو زندگی مشترکشون با همسرش قهر کرده بود و تو ماشین من بود!
بوق و دود و ترافیک وتند رفتن و کند رفتن و گرما و پلیس راهنمایی و چراغ قرمز و دست فروش و سیاست مدار و مشکلات شخصی ما راننده ها و مشکلات و خرابیهای ماشین و کلی مسایل دیگر همه اش چیزی است که روزانه دهها بار از جلوی چشم یک راننده تاکسی عبور میکنه ولی یک راننده باید صبور باید و هر 100تا 150 نفر مسافر را به حال و هوای خودش همراهی کند تا دلخوری پیش نیاد!
مگر این ممکن است برای کسی که نه روابط عمومی خوانده است و نه اداب معاشرت را به صورت تخصصی بلد است و نه با همه فرهنگ ها اشنایی دارد؟و به احتمال زیاد به اجبار زمانه گرفتار پشت فرمان شده است..مشگر ممکن است یک راننده تاکسی بی عیب باشد و. همه ازش راضی باشند؟
خودپرداز که یک ماشین است و میتواند دهها سال بدون عیب مکانیکی کار کندیه وقت میبینید فقط به خاطر این که چند ثانیه طول میکشه تا درخواست رو اجرایی کنه شیشه صد گلوله و دکمه های ضد ضربه و بدنه ی زد خش را این مردمی که همیشه عجله دارند میارند پایین! حالا یکی نیست یک لحظه فکر کند این راننده تاکسی هم بنی بشر است و به هزار دلیل نمیتونه به حال و هوای یک مسافر جور باشد
فقط کوچک ترین چیزی که یک مسافر موقع پیاده شدن با خودش میگه اینه که : این راننده چقدر بد اخلاق است!( حالا مودبانه اش را گفتم ) بارها به گوش خودم شنیدم که پشت سرم چی گفتن !
موضوع دوم: دیشب بلبرینگ تسمه ماشین قفل کرد و برگشتم خانه و امروز صبح بردم تعمیر و تا ظهر ساعت 11:30 در تعمیرگاه بودم خدا رو شکر این مورد برام زیاد هزینه نداشت ( 16 هزار تومان خرج کردم ) ولی راستش را بخواهید این روزها با وضع و اوضاع اقتصادی کشور و هزینه های بالای لوازم یدکی و هزینه های بالای مخارج زندگی راننده تاکسی بودن اصلا نمی صرفد!
موضوع سوم: تا به امروز همیچ کاندیدای شورای شهر و نماینده مجلس و ریاست جمهوری و... را یادم نمی یاد که از ما راننده های تاکسی اسمی ببرههمه برای همه برنامه دارن ولی برای راننده تاکسی ها هیچ کسی برنامه نداره !فاصله ی ما با دیگران از زمین تا زیرذ زمین است(میتوانید اندازه بگیرید)
موضوع چهارم: امروز 35 هزار تومان کار کردم اگه اون 16 رو ازش کم کنیم میشه 19 تومان میگم نمیصرفد یعنی این...اگه امروز میرفتم کارتن جمع میکردم با دست خالی و بدون دردسر حداقل 50 هزارتومان کاسب بودم.


کلمات کلیدی: تاکسی، مسافر، شوفر


نوشته شده توسط راننده تاکسی 92/3/4:: 11:39 عصر     |     () نظر

امروز تا ظهر سرگرم تهیه گوشت قربانی و دید و بازدید بودم و از ساعت 12 تا ساعت 19 کار کردم و موقع اومدن به خونه 2000 تومان گاز زدم و 30 هزار تومان کار کرده بودم از خانه تماس گرفتند و گفتند موقع آمدن به خانه لامپ و نان بخر رفتم 12 عدد نان خریدم 1500 تومان و چهار تا لامپ کم مصرف خریدم 38 هزار و پانصد تومان شد بعد از کار امروز 10 هزار تومان هم از پس انداز خرج کردم.
راستی عیدتون مبارک...



نوشته شده توسط راننده تاکسی 91/8/5:: 8:22 عصر     |     () نظر
   1   2      >