سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، سلطان خدا در زمین است، پس هرکه با وی در افتد بر افتد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
شوفر
درباره



شوفر

وضعیت من در یاهـو
راننده تاکسی
گواهی نامه پایه دو رو در سن 18 سالگی گرفتم دقیقا از این روز رانندگی رو شروع کردم و 20 دی 89 کارت شهری رانندگی با تاکسی گردشی داخل شهری رو گرفتم. کلا از رانندگی خوشم نمیاد.شاید از هم سن هام کسی به اندازه ی من اینقدر رانندگی نکرده باشه ،اینجا داستان نمیگم رمان وداستان کوتاه و نوول و ضد رمان نمی نویسم،پس دنبال انواع رمان از نظر ساخت و موضوع و از نظر پلات و عناصر داستان و هسته ی داستان و جریان سیال ذهن و آن کارشناسی ها نباشید.....اینجا فقط و فقط یک وقایع الاتفاقیه ی روزانه ی یک راننده تاکسی هست.
پیوندها

تو نوشته تاکسی 11 گفته بودم که پوستر ترمز را که شش ماه بود تعمیر کرده بودم دوباره خراب شد امروز هم برای سومین بار پوستر خراب شد بعد از یک سال و پنج ماه کار کردن
یک سال پیش همون پوستر 70 هزار تومان بود ولی امروز 200 هزار تومان
اگه از مخارج امروز ماشینم بگم میشه گفت تایر لازم داره حدود 250 هزارتومان بعد صفحه و دیسک کلاچ میخواهد حدود 150 هزار تومان و پوستر ترمز هم 200 هزار تومان...اگه اینها رو درست کنم خیلی خوش به حالم میشود.


کلمات کلیدی: شوفر، تاکسی


نوشته شده توسط راننده تاکسی 92/2/8:: 8:14 عصر     |     () نظر

علت این که اینبار زیاد طول کشید تا یک مطلب جدید بنویسم فکر کنم زیاد سخت نباشد حدث زدنش...سرمون شلوغ شده یعنی از اواسل اسفندماه که به پایان سال نزدیک میشیم.تا روز و ساعت تحویل سال بر سرعت رفت و امد ها و مسافر افزوده میشه و بعد از تحویل سال یک دفعه کاهش نزولی مسافر و خودرو شروع میشه تا روز 13 فروردینماه و بعد از ان دوباره روال عادی کارها و ترافیک و مسافر شروع میشه
امروز اولین روز از سال جدید هست که فرصت کردم تا بنویسم بهانه نوشتن را هم یک مسافر اغاز کرد
قضیه از این قرار بود که مسافری گفت دربست و نگه داشتم و جلو امد و محلی را خارج از محدوده شهر ادرس داد و بعد از توافق روی نرخ کرایه با هم هم سفر شدیم
در بین مسیر به یک سربالایی تندی رسیدیم در بین سربالایی تند که داشتم دنده را عوض میکردم خودروی روا( آر دی ) سال از من سبقت گرفت و رفت ، دیدیم که از پشت دود آبی از خودرو به یک باره بلند شد البته لازم به توضیح است که عموما دود آبی از قسمت عقب خودرو معمولا به خاطر قفل شدن ترمز ها و ایجاد گرمای زیاد و در نهایت ایجاد دود بوجود میاد ...به هر حال راننده زود ماشین را زد به کنار و دود ابی با گرد و خاک به هم خوردند و فوری خانمی با چادر مشکی از صندلی عقب پیاده شد ...ما رسیدیم کنار ماشین و شیشه را زدیم پایین و گفتیم کمک نمیخواهید راننده با لبخند گفت : نه ممنونم... چون سر بالایی تند بود باز زحمت حرکت کردم و از اینه داشتم آن خودرو را کنترل میکردم به یک باره متوجه شدم خانمی که پیاده شده در کنار راننده ای که پیاده شده حرکات غیر عادی انجام دادند ابتدا فکر کردم دارند دعوا میکنند و بعد فکر کردم بحث مزاحمت در کار باشد... دنده عقب گرفتم و خودم را به نزدیکی انها رساندم و متوجه شدم خودرو با دو سرنشین خانم در صندلی عقب و یک بچه رفت ده دره!!. زود ماشین را در جای مناسب پارک کردم و رفتم کمک کنم دیدم در کمال تعجب ماشین و سرنشینها کاملا سالم هستند و فقط راننده که همون اول پایده شده بود کمی اذیت شده و خانمی هم که اول پیاده شده بود به خاطر عجله ای که کرده بود چرخ ماشین از روی انگشتهای پای سمت راستش عبور کرده بود و کمی احساس درد میکرد....من سه خانم را سوار کردم و به نزدیکترین محل سکونتی که بود رساندم موقع برگشتن راننده را دیدم که سوار ماشینش شده و ارام ارام در حال حرکت به سمت مقصدشان بود و واقعا خودرو بدون مشکل بود./ مشخص هم بود که این هم یک نمونه از لطفهای خداوند است.
دیروز کلا چهل و پنج هزار و پانصد تومان کار کردم اوایل صبح ماشین را برای تعمیر جلوبندی به تعمیرگاه بردم و کل هزینه تعمیر هم 50 هزارتومان برام تمام شد..الان هم خیلی خوابم میاد و خیلی هم خسته ام  نتونستم متن را ویرایش کنم. انشااله بماند برای بعد

...باز هم راضی هستم به رضای خداوند.



نوشته شده توسط راننده تاکسی 92/1/30:: 12:44 صبح     |     () نظر

امروز در یک مسیری توقف کردم تا مسافر بردارم هوا سرد بود و من داشتم از پشت شیشه عابران پیاده را نگاه میکردم و به فکر هم فرو رفته بودم که ناگهان یک چیز خیلی عجیبی دیدم که اگر کسی برام تعریف میکرد باور نمیکردم
سه تا خانم داشتن عرض خیابان را طی میکردند و همراهشان چهار تا بچه ی قد و نیم قد تقریبا 8 تا 10 ساله همراهشان بود
یکی از بچه های پسر قبل از همه حرکت میکرد و وقتی همه وارد خیابان شده بودند دیدم پسره رفت جلوی کیوسک تلفن عمومی و گوشی را برداشت و یکی از شماره های تماس اضطراری را گرفت و گوشی را رها کرد به امان خدا و رفت!!!!
همیشه وقتی میشنوم چطور امکان داره که با پلیس و اورژانس و اتشنشانی مزاحمت تلفنی داشته باشند نمیتوانستم برای خودم تجزیه تحلیل کنم ولی اینبار به چشم خودم دیدم
اولش متوجه نشدم ولی وقتی کتوجه شدم که انها رفته بودند وگرنه میخواستم خانواده ان بچه بیتربیت را به جلوی کیوسک بکشانم و کمی ارشادشان کنم.
واقعا عجب ادمهایی پیدا میشوند!
حالا هی عمو پورنگ در تلوزیون بخواند مه درقندون لب خندون تا بچه هایی مثل همین بچه درست بشه!تلفن اورژانس و اتشنشانی اشغال میشود و ممکن است مریضی و فلک زده ای محتاج کمک باشد و اینجا به خاطر بی فرهنگی و بی تربیتی ناشی از عدم تربیت نادرست یک بچه از سوی خانواده و جامعه مشکلات دیگری درست بشه!
متاسفم برای ان خانواده که نمیتواند بچه ای را هم تربیت کند و بچه هم به حال خودش بزرگ میشود و فردا تجویل جامعه میشود و روزی هم سوار تاکسی من میشود!
اخه یک بار یک خانواده را سوار کردم و موقع پیاده شدن بچه به بابایی گفت:
بابایی بابایی بزار درو من ببندم!
بابایی هم گفت:
ببند عزیزم!
بچه هم با تمام وجود و عشق و علاقه در را کوبید!
منم با خودم گفتم بابایی خاک بر سرت با این اموزشی که دادی تا بچه ات چطوری سوار خودروی عمومی بشود!
امروز از ساعت 10 صبح تا ساعت 20:45 دقیقه شب دقیقا 35 هزارتومان کار کردم.


کلمات کلیدی: تاکسی، شوفر، مسافر، تلفن عمومی


نوشته شده توسط راننده تاکسی 91/10/8:: 1:4 صبح     |     () نظر

دیروز بعد از ظهر حدودای ساعت 16 بود تو یه مسیری نگه داشتم تا مسافر بیادیه خانم جوانی امد و خواست صندلی جلو بشینه گقتم خانم بفرمایین عقب بشینین و برگشت بهم فهش داد و رفت نشست تاکسی عقبی.
خودم ناراحت شدم از جایگاهی که ما راننده ها داریم و هر کسی میتونه راحت هر حرفی را بزنه و ما فقط تماشا کنیم اینو هم مطمعنم اگر طرف بره و شکاست هم کنه بدون شک مقصر هم ما شناخته میشیم
با خودم میگفتم اخه ایشان همیه با همه ایطوری رفتار میکنند یا همیشه دیوار ما راننده تاکسی ها اینقدر کوتاهه
کاش خیلی ها متوجه میشدند ما داریم خانواده شون را همیشه همه جاب میبریم با امنیت و ارامش و اسایش کامل و بجای تشکر و قدردانی با ما همیشه بد رفتاری میشه و سر یک کرایه هم بحث میکنند در حالی که من یادم نمیاد هیچ موقع بیشتر از حقمان را گرفته باشم.
یک چیز دیگه: کاش مردم این را هم میدانستند که ما هم خانواده دار هستیم.



نوشته شده توسط راننده تاکسی 91/9/28:: 9:5 صبح     |     () نظر